"شادمانی همه جا پشت در است در گشودن هنر است"
پادشاه مهمان دوست
آورده اند که در کرمان پادشاهی بود که کرم و مروت بسیار داشت. عادت او آن بود که هر غریبی به شهر او می آمد سه روز مهمان او بود. عضدالدوله به کرمان حمله آورد. او طاقت مقابله با وی نداشت. در قلعه رفت و هر روز جنگ سختی می کرد و عده ای را می کشت و چون شب فرا می رسید برای لشکریان عضدالدوله طعام می فرستاد.عضدالدوله رسول نزد او فرستاد که این چه کاریست که تو می کنی؟ به روز افراد مرا می کشی و به شب طعام می دهی؟ گفت جنگ کردن اظهار مردمی است و طعام دادن اظهار جوانمردی. ایشان اگرچه دشمن من اند، اما در این ولایت غریب اند و هر که در این جا غریب باشد، مهمان من است و رسم جوانمردی نیست که کسی مهمان بدون توشه بگذارد. عضدالدوله گفت:کسی را که چنین مروت و جوانمردی باشد، با اون جنگ کردن خطاست. از درقلعه و حصار او برخاست و او از محنت خلاص یافت.
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آرشیو
نظرسنجی
دوست دارید چه مطالبی بیشتر در این وبلاگ قرار بگیرد؟(شما میتوانیدبه بیش از یک گزینه رای دهید)
عناوین مطالب
آمار سایت
گردآورنده مطالب